سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز نو 90
سه شنبه 90/1/9 | روحی

با کمی تأخیر و عذرخواهی، سال نود بر شما مبارک

نوروز امسال با حال و هوای خاص خودش ما را در ابتدای گردش دوباره زمین در مدار قرار داد. اما روزهای ما به همین سادگی نو نمی شود. حال و هوای امسال ما با سرمای باقیمانده از زمستان آغاز شده و بهار با همه ی سر سبزی و تازگی ذاتی خودش نتوانسته روح خسته ی ما را تازه نماید.
این روزها صفحه ی داغان تلویزیون مان پر است از کشتارهای فجیع و دلخراش مردم لیبی و یمن و ـ از همه مهمتر برای ما ـ بحرین.
رسانه های ما می گویند بیداری اسلامی من می گویم فجایع آخرالزمانی و به توصیف سید اشعار زمانه ی ما سید حمیدرضا برقعه ای که اینچنین زیبا سروده:
  

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است

دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است

با شماییم شمایی که فقط شیطانی است
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)

با شماییم که خود را خبری می دانید
و زمین را همه ارث پدری می دانید

با شماییم که در آتش خود دود شدید
فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید

گرد باد آتش صحراست بترسید از آن
آه این طایفه گیراست بترسید از آن

هان! بترسید که دریا به خروش آمده است
خون این طایفه این بار به جوش آمده است

صبر این طایفه وقتی که به سر می آید
دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید

سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید
آسمان غرق ابابیل شود می فهمید

پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک
ذوالفقاری زنیام آمده بیرون اینک

هان!بخوانید که خاقانی از این خط گفته است
شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است

هان بترسید که این لشکر بسم الله است
هان بترسید که طوفان طبس در راه است

 یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم
روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است
یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

 بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله


جمعه شبهای زمانه ی ما با بازبینی قطعه ای جذاب از تاریخ اسلام و شیعه گره خورده است، به ویژه این چند جمعه هفته های اخیر.

جمعه هامان بدون انتظار ظهور امام زمانمان شاید رقم بخورد، اما بدون انتظار ظهور مختار ثقفی بر قاب سحرآمیز تلویزیون هایمان هرگز!

بگذریم این پست قصد پرداختن به اینگونه بی وفایی ها و بی معرفتی ها را ندارد.

بلکه نکته ی قابل تأمل در این بازنگری برهه ی تاریخ ـ به ویژه به حکومت رسیدن مختار که در این قسمتها بدان پرداخته شده ـ نوع نگرش مختار در قضاوت و در برخورد با مخالفان حتا با حاکم قبلی کوفه می باشد.

نزدیک بودن نوع نگرش و عملکرد مختار ثقفی به دیدگاه و سیره ی ائمه معصومینعلیهم السلام بسیار مشهود بوده و گویای پاسخ به چرایی تأیید نهانی اهل بیتصلوات الله علیهم اجمعین از قیام مختار است. هرچند این نوع تفکر و عملکرد به مذاق خیلی از اطرافیان خود مختار و حتا شاید بعضی از ما بینندگان خوش آیند ناید، اما تاریخ اهل بیتعلیهم السلام مملو از اینگونه رفتارها و منش های حیرت انگیز است.

به نظر می رسد آقای میرباقری هم به این نتیجه رسیده است که بازخوانی تصویری تاریخ اهل بیتعلیهم السلام با به تصویر کشیدن یاران و اصحاب خاص آنان میسر است.

شاید بیان تصویری گوشه ای ناچیز ازاینگونه رفتارها به عنوان یک حکومت و شخصیت شیعی واقعی ، ما را به بازنگری جدی رفتارهای روزمره امان با اطرافیانمان ـ به خصوص مخالفان و منتقدان امان ـ وادارد.


اگر سری در روایات و احادیث کتب اهل سنت و شیعه بچرخانید شمارگان زیاد احادیث مهدوی پرسشی را در ذهن متبلور می نماید که « تاکید بر اصل مهدویت و اعتقاد به آن، در قبل از تولد وجود نازنین حضرتش نشان از چیست؟»

روایات فراوان از احادیث نبوی در کتب اهل سنت که در بعضی از آنها حتا انکار و دروغ پنداشتن اصل مهدویت را مساوی با کفر نیز می دانند و در تاکید مؤکد در کتب شیعی ، انگیزه ای می شود برای یافتن پاسخی در برابر جولان سؤالات این چنینی؟

شما برای این سؤال چه جوابی خواهید داشت؟

قبل از رجوع به ادامه مطلب لطفا جوابهایتان را ابتدا در ذهن خلاقتان بجویید...

ادامه مطلب...

سلام بر تو ای مولای من! ای ابا محمد، حسن بن علی!

ای هادی خلق و هدایت یافته‌ی به حق! سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.

سلام بر تو ای ولیّ خدا و فرزند اولیای خدا! سلام بر تو ای حجّت خدا و فرزند حجت های الهی...

سلام بر تو ای نگهبانِ اهل تقوی و سلام بر تو ای امامِ سعادتمندان!

سلام بر تو ای رکنِ اهل ایمان! سلام بر تو ای گشایش قلبِ اندوهگنان!

سلام بر تو ای وارث انبیاء و برگزیده‌ی خدا!

سلام بر تو ای گنجینه‌ی وصیّ رسول خدا صلی الله علیه و آله...

سلام بر تو ای پدرِ بزرگوار امام منتظر که حجت وجود و امامتش بر خردمندان عالم آشکار و معرفتش بر اهل یقین ثابت است و از چشم اهل ستم مستور است و از دولت و حکومت فاسقان غایب و پنهان است.

آن امامی که خدا، دین اسلام را به وجود حضرتش پس از آن که محو و متروک شده از نو بر می‌گرداند و درخت قرآن را بعد از پژمردن، سبز و خرّم می‌سازد.

گواهی می‌دهم ای مولا من! که تو نماز و سایر ارکانِ دین را به پا داشتی و زکات را اعطا کردی و امر به معروف و نهی از منکر فرمودی و خلق را با حکمت و برهان و اندرز و وعظ نیکو به راه خدا خواندی و به اخلاص کامل تا وقت رحلتت خدا را عبادت کردی.

از خدا درخواست می‌کنم به آن شأن و مقامی که نزد او دارید که زیارت مرا قبول نماید و سعیم را در راه شما پاداش، عطا کند.

و به واسطه‌ی شما دعایم را مستجاب گرداند و مرا از یاران و پیروان حق و از دوستان و شیعیان و محبّان شما قرار دهد.

و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد.


شکست نور
شنبه 89/10/4 | روحی

 

نفس های آخر نور
               تلألو و تشعشع همیشگی نور در گرد و غبار

کسی سر از آواهای بی رمق غروب در نمی آورد
                  تنها یک نفر لب خوانی نور را درک می کرد

آخرین سرباز و یار نور همچون تیری از چله کمانِ دستانِ عمّه پرید
                و در زیر چرخش بی رحمی، استخوان دستانش را که حمایل نور بود شکسته دید
شکست نور در زیر تابش بی جان غروب!

... عبدالله زاده برادرم!


انتخاب ما
چهارشنبه 89/9/24 | روحی


... آن شب همه یارانش راجمع کرد
                                 شعله ها خاموش شد،
                                                      همه جارا تاریکی فراگرفت
حضرتش فرمود: حالا هرکس می خواهد برود ...

... و اکنون امشب ما
                      شب عاشورایی دیگر
                                       شعله ها خاموش
                                                      تاریکی ها مستولی ...

و انتخاب زمانه ی ما
                   می مانیم و تجدید عهد با امام زمانمان و یا ...


غبار یار
سه شنبه 89/9/23 | روحی

 

در شهر موصول مردی ناصبی بود که فرزند نداشت و (به خاطر عقیده باطلی که داشت )با خدا عهد کرد اگر او را فرزند روزی کند آن فرزند را راهزن زائران امام حسین علیه السلام کند
خدا به او پسری داد و چون بالغ و رشید و کامل شد نذر خود را به او گفت و دستور داد که باید به جالئی بروی که راهزن زائران حسین علیه السلام باشی و او به فرمان پدر ملعونش اسلحه برداشت و به طرف کربلا رهسپار گردید و نزدیک تل سلام جای گرفت  (شب یا )روزی در خواب دید قیامت بر پا شده است و ملائک آمدند و او را به دوزخ افکندند،ولی آتش او را نسوزانید، ملائک به جهنم گفتند: چرا او را نمی سوزانی؟ جهنم گفت: چگونه او را بسوزانم در حالی که بدنش با خاک کربلا آلوده شده است،او را از جهنم بیرون آورده و بدنش را شستند و بار دیگر به دوزخ افکندند،باز هم آتش به او سرایت نکرد!ملائک سبب آنرا سؤال کردند؟ جهنم گفت:در بینی و گوشش از گرد و غبار کربلا باقی مانده است!جوان از خواب بیدار شد و تشیع اختیار کرد و مجاور کربلا گردید...

إِذا شِئْتَ النَّجاةَ مِنَ الْجَحیمِفَاِنَّ النّارَ لَیسَ تَمُسُّ جِسْماً فَزُرْ فی کربلاء قَبْرَ الحُسَینِ عَلَیهِ غُبارُ زُوّارِ الحُسَینِ *****

کاش آن زمانکه کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی

آن انتقام گر نفتادی به روزحشر
با این عمل معامله ی دهر چون شدی

آل نبی چو دست تظلم  برآورند
ارکان عرشرا به تلاطم درآورند


خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد

خاموش محتشم که ازین حرفسوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد


"پسرم! به شیعیانم سلام مرا برسان و به آن‌ها بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت؛ پس بر او با ناله بگریید و شهید از دنیا رفت؛ پس بر او اشک بریزید..."
(امام حسین (علیه السلام) خطاب به فرزندش امام سجاد (علیه السلام) در آخرین لحظات حیات)


Ali 

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
 راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی

در هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زد
نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.

سید حمیدرضا برقعی


دارایی من و شما
چهارشنبه 89/7/7 | روحی

 

امام زمان مال همه است. مال من، مال شما، مال یکایک ما و شما.
امام زمان در این عصر نمایندگی انحصاری ندارد.
امام زمان تنها امکانی است که هیچ کس نمی تواند از من و شما بگیرد.

امام زمان تنها دارایی است که فقیران بیشتر از ثروت اندوزان می توانند داشته باشند. امام زمان تنها ذخیره ای است که هیچ حکومتی نمی تواند مردم را از آن محروم کند یا توزیع آن را در اختیار خود بگیرد یا کوپنی و جیره بندی اش کند. امام زمان تنها قدرتی است که مظلومان بیش از ستمگران می توانند دارا باشند. امام زمان تنها رفیقی است که در هیچ شرایطی رفیق را تنها نمی گذارد و به او خیانت نمی کند. امام زمان تنها پناهگاهی است که امنیتش هیچ گاه به مخاطره نمی افتد و حفاظ و حصارش خلل نمی پذیرد.

امام زمان تنها روزنه ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود. امام زمان تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد و با پای شکسته هم می توان سراغش رفت.

امام زمان تنها محبوبی است که محبان خود را تر و خشک می کند. امام زمان تنها حکمرانی است که هوای مخالفان خود را هم دارد و عصیانگران مملکت خود را هم از موهبت و لطفش محروم نمی کند. امام زمان تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن خنک می شود نه با تنبیه کردن. امام زمان تنها کسی است که دشمنانش را هم بر سر سفره ی اطعامش می نشاند و به منکران و تکذیب کنندگانش هم روزی می رساند.

امام زمان تنها کسی است که علی رغم دانستن، چشم می پوشد و در عین توانستن، در می گذرد و می بخشد. امام زمان تنها حاکم مقتدری است که هیچگاه در خانه اش را نمی بندد و هیچ کس را از خانه اش نمی راند.

امام زمان تنها پادشاهی است که مراجعه کنندگانش نیاز به وقت قبلی ندارد. امام زمان تنها کسی است که برای همگان بهترین را می خواهد و از عهده ی تامینش هم برمی آید. امام زمان تنها متعهدی است که اگر امانت وجودت را به دستش بسپاری بهتر از خودت مراقبت و محافظتش می کند و بیشترین سود را نصیبت می سازد.
امام زمان تنها کسی است که اگر یک قدم به سویش برداری، ده قدم به سویت پیش می آید و اگر به سمتش راه بروی، به سمت تو می دود. امام زمان تنها کسی است که اگر از تو محبت ببیند، زیر دینت نمی ماند و یا قدردانی شگفت و بی نظیرش تو را شرمنده می گرداند.

آیا باز هم با این همه توصیفات برای رجوع به او تردید داری؟

شک نکن و به این آغوش همیشه باز شتاب کن.

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >