سلام ...
شرمنده ام عزيز ! حتي هر انچه نبايد بيش از تو جاي دارد در دل ما ... نه فكر كني ما ...... نه ! نميدانم ! فراموشيت را قصد نكرده بوديم مولا
عنايتي
به اميد فرج
(مي گيم: مهدي جان دوستت داريم آقاجان چشم به راه شماييم ...
اما توي حديث نفسهاي خلوت دلمون هم حرفي از او نيست. چه رسد به حرفها و گپهاي روزانمون!)
...
چشم انتظار ماندن ، از انتظار دور است
آنان كه جان سپردند ، مردان انتظارند
آنان كه بي تو سوزند ، سوزند عالمي را
اي واي اگر بدين سوز ، آهي ز دل برآيد
چند سالي يوسف از جرم زليخا حبس شد حبس مهدي از گناه ما هزاران ساله است
عجل فرج مولانا و صاحبنا ...
از شنبه درون خود تلنبار شديم
تا اخر پنج شنبه تكرار شديم
خير سرمان منظر ديداريم
جمعه شد ولنگ ظهر بيدار شديم
هرچند كه خسته ايم از اين حال نيا
شرمنده اگر ندارد اشكال نيا
ما خط تمام نامه هامان كوفي ست
آقاي گلم زبان من لال نيا
نه شرم وحيا نه عار داريم از تو
اما گله بي شمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم آقا جان
تنها همه انتظار داريم از تو
به ما هم سري بزن
تابعدبدرود