خس خس آخرین نفس ها...
... زمین و زمان به هم ریخته
لب ها به هم می رسد نوایی ضعیف شنیده می شود...
... حال و روز آسمان از آنها بدتر
حتا در آخرین جملات دنیایی اش انسان تهی از انسانیت را ...
تو این کار را به پایان شوم آن مرسان آخرتت را تیره نساز!
... خدایا از من راضی باش که من به رضایت تو راضیم
فرشتگان پریشان و بدحال و مستأصل از رخداد فجایع ...
ضجه زنان و مویه کنان به سمت آسمان ...
قلبی با تیر سه شعبه که دیگر خونی برای تپیدن ندارد
. . . شمارگان آخر زمین و زمانی که به ضربان های قلب او در تپیدن بود . . .
امیدی به ادامه حیات نیست
آسمان با تمامی وسعتش کم آورده زمین که دیگر . . .
آسمانیان مبهوت ...
... پس چه شد دوباره صدای قلب زمین و زمان شنیده شد.
فرشتگان آرام نه، اما کمی راضی تر و مطمئن
وعده الهی در پیش است . . .
زمین و آسمان و خورشید و افلاک
چشم در راه کسی که آنان را به جبران این لحظات امیدوار کرد . . .
. . . هر چند که طولانی است و تپیدن قلب ها سنگین و سخت تر