هر چند آتش بس نسبی در غزه برقرار گردید، اما آنقدر اینروزها چشمانمان خون به ناحق ریخته شده از نوزادان و کودکان و جوانان و ... غزه را دید و آنقدر قلبهامان جریحه دار شد و بغضهامان به اشک ریخت که باز هم ماه محرم به منزله ی ماه پیروزی خون بر شمشیر برایمان تداعی گردید. شاید به قول علما، قیاس مع الفارقی است صحنه های بی بدیل روز عاشورا و جنگ نابرابر غزه. صحبت از صبر بر مصایب و مشکلات هم ما را بی صبر می کند چه رسد بر تحمل این همه درد. جراحت دیرینه ی ظلمهای این چنینی دوباره سر باز کرده و مرهمی نیست بر این دردها جز اشک و آه و فغان.
تسکینی نیست بر این آلام ناپایان، مگر اندیشه ی آمدن منجی از تبار رسول پاک اسلام
گویند: هرگاه صبر لبریز گردد و تحمل بی تاب، آنگاه گشایشی رخ می نماید.
ای خدای بزرگ!
مگر صبر شیعه پایان نیافته؟
مگر بی تابیمان اضطرار نگشته؟
مگر جایی از پهنه ی روزگاران باقیمانده که از خونهای مظلومان رنگین نگشته باشد؟
پس چه وقت دعای مضطر واقعی اجابت میگردد؟
چگونه این دلهای ملتهبمان به خنکای نسیم دل انگیز منجی آرامش می یابد؟