«آیا خلیفه و جانشین شما نزد شما مقرب تر است یا فرستاده ی (خدا برای) شما؟» این سخن، سخن"حَجّاج" -استاندار خونخوار کوفه- در زمان خلافت "عبد الملک"(پنجمین خلیفه بنی امیه) است! مقصود حجاج از این جمله، آن بود که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها یک پیام آور از جانب خدا بود، در حالی که عبد الملک خلیفه ی خدا بر روی زمین است!
سپس حجاج، طغیان را به این حد رسانید که دستور داد اهل شام به جای حج در مکه و طواف به دور خانه خدا، به بیت المقدس بروند و احرام ببندند و گرد صخرهای در بیت المقدس طواف کنند و از احرام درآیند. اما به راستی چه شد که مسلمانان تا به این حد سقوط کردند؟
دقت در تاریخ روشن میسازد که تا قبل از حکومت معاویه، مرکز حکومت اسلامی مدینه بود و مسلمانان کشورهای اسلامی در آنجا بعضی از صحابه و تابعین را میدیدند و میتوانستند از ایشان چیزهایی را درباره عقائد و احکام اسلامی بشنوند. اما معاویه مرکز حکومت را شام قرار داد و اهل شام را چنان بار آورد که به جز انجام نماز و روزه، چندان فرقی بین حکومت او و حکومت قیصرهای قبل از او نمیدیدند.
لذا او در مدت چهل سال حکومت بر شام، توانسته بود تا اهل شام را آن چنان که میخواهد به دور از اسلام پرورش دهد؛ تا آنجا که عدهای از اهل شام تنها بنی امیه را خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میدانستند. صحابه نیز نتوانستند برای رفع این نادانیها کاری انجام دهند. حتی معاویه توانست کاری کند که نگذارد امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم با نود هزار مرد جنگی به شام برسد. اما سید الشهدا (علیه السلام) با سر بریده خود و یارانش، شام را فتح کرد و آنرا دگرگون نمود ..
معاویه مسلمانان را چنان تربیت کرده بود که دینداری را در اطاعت محض از خلیفه ی وقت میدانستند. یکی از نتایج اعتقاد به این که "هرچه خلیفه میگوید دین است و دین آن است که خلیفه میگوید"، در زمان یزید مشخص شد. زمانی که یزید ارتش خود را برای جنگ با عبد الله بن زبیر به مکه فرستاد، سپاهیان او همان کعبه را که قبله یشان بود و رو به آن میایستادند و نماز میخواندند، با منجنیق به توپ بستند! >
پس، از یک طرف اطاعت مسلمانان از خلیفه به این حد رسیده بود و از طرف دیگر، یزید کسی بود که خیال میکرد بعد از شهادت سید الشهدا (علیه السلام)، همه چیز اسلام تمام شده است و دیگر کسی نیست تا در مقابل او بتواند قیام کند. لذا در آن مجلسی که سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را آوردند، یزید سرمست از باده ی پیروزی و غرور، حقیقت عقیده خود را با خواندن اشعار یکی از مشرکین در هنگام شکست مسلمانان در جنگ احد که به عنوان فتح نامه برای کفارقریش و اصحاب ابوسفیان سروده بود، این چنین عقیده خویش را بازگو نمود:
«ای کاش بزرگان قومم از قریش که در جنگ بدر کشته شدند (مانند عتبه، شیبه، ولید، ابوجهل و ...) در اینجا حاضر بودند و مشاهده میکردند چگونه طایفه ی خزرج که یاور رسول الله بودند، از شمشیرهای قریش به جزع و افغان آمده اند.»
در این مجلس که اشراف شام و دیگر افراد سرشناس دعوت شده بودند، خود یزید هم چند بیت به این اشعار اضافه کرد:
« تا از دیدن این صحنه شادی کنند و بگویند :«یزید دستت درد نکند که از بنی هاشم انتقام گرفتی. ما از این قوم، بزرگان و مردان شاخص آنان را کشتیم و انتقام روز بدر را گرفتیم و حساب گذشته ی خود را با آنان برابر کردیم. بنی هاشم با ملک و سلطنت بازی کردند؛ نه خبری از آسمان آمد و نه وحیی نازل شد. من از نسل عُتبه نیستم اگر از فرزندان احمد و آنچه انجام داده انتقام نگیرم.»
این، ثمره خون مطهر امام حسین(علیه السلام) بود که سبب شد تا یزید این چنین کفر پنهان خود را آشکار کند. بنابر این سید الشهدا (علیه السلام) با سر بریده ی خود و یارانش، شام را فتح کرد و پیام اسلام واقعی را پس از سالها به شام رسانید. در نتیجه شام دگرگون شد و یزید مجبور شد تا خاندان پیامبر را پس از اسیری، با احترام بسیار به مدینه بازگرداند.
در کنار این، از مهم ترین آثار قیام سید الشهدا(علیه السلام) آن است که قداست خلافت شکسته شد و این توهم جاهلانه را که مسلمانها خیال میکردند اطاعت از خلیفه عین دین است و خلفا را مهم تر از پیامبر میدانستند، باطل نمود. تا دیروز مردم فسق و بدی را در مخالفت با خلیفه میدانستند، اما این قیام سید الشهدا (علیه السلام) بود که پرده جهالت را از مقابل چشمان مردم زدود و به آنان نشان داد که خلیفه، خود مرکز همه فسقها و فجورها و بدیهاست. لذا به دنبال آن، مردم در همه ی نقاط سرزمین اسلامی بیدار شدند و بپا خاستند. اولین شورش در مدینه آغاز شد که آن را واقعه ی "حره" مینامند. دومین شورش در مکه اتفاق افتاد. سومین شورش، شورش چهار هزار نفری توابین بود. سپس قیام مختار روی داد و خلاصه، شورشها یکی پس از دیگری، برپا شد تا خلافت بنی امیه سرنگون گردید.
همچنین شهادت امام حسین(علیه السلام)سبب شد تا در کنار گروهی از مسلمانان که خویش را پیروان مکتب خلفا میدانستند، گروهی دیگر از مسلمانان بیدار شوند و اسلام را از منبع اصیل آن، یعنی اهل بیت (علیهم السلام) بگیرند. آری نتیجه ی این شهادت، احیای اسلام بود!
برگرفته از کتاب «نقش ائمه در احیای دین، جلد 16 » تالیف: علامه سید مرتضی عسکری