بی شک هریک از ما دنیایی آرمانی و ایده آل آمیخته با امنیت، آسایش، رفاه و نیکبختی در ذهن خود به تصویر کشیده و همواره در زندگی به دنبال دست یافتن به آن می باشیم.
برای رسیدن به این آرزوست که طرح ها و برنامه ها تنظیم کرده و نقشه ها کشیده به سراغ افراد کارآمد و خبره رفته و مناسب ترین ها را بر می گزینیم تا جامعه را با هدایت های سازنده خویش به سمت دنیای آرمانی مان رهنمون سازند؛ لیکن آنچه عملا تجربه می کنیم چیست؟
فرض کنیم صالح ترین، دلسوز ترین، عاقلترین و متخصص ترین گزینه را تشخیص داده و برگزیدیم و او نیز چنانچه لازم و شایسته است دست به کار اجرا گردید و با برنامه های تدوین شده جامع و مانع فعالیت های گسترده ای را با هدف اصلاح و سازندگی آغاز نمود؛ لیک از قضا:
روز نخست: وجود عناصر ناصالح و کارشکن به اختلال در اجرای طرح ها پرداخته و با سوء نیت موجبات شکست آن ها را فراهم آورند.
روز دوم: دشمنان خارجی به حمله غافلگیرانه نظامی به مرزهای کشور، نیروهای اجرایی را درگیر خویش نموده و امکانات و سرمایه ها را به جای ادامه روند سازندگی مصروف دفاع از حریم کشور نمودند.
روز سوم: یک حادثه طبیعی گسترده همچون سیل یا زلزله یا خشکسالی و امثال آن رخ داده و تمامی ذخایر مالی و توان فکری اداره کنندگان متوجه امداد رسانی به حادثه دیدگان و جبران خسارات وارده گشته و از پیاده کردن طرح های دیگر باز داشت.
روز چهارم: بر اثر سیاستگزاری های دولت های بیگانه، جهان با بحران مالی روبرو گشته و با کم شدن ارزش نقدینگی، نرخ تورم بالا رفته و گرانی کالا و خدمات گریبان اقشار جامعه را سخت فشرده و متصدیان امر را به طور ناخواسته سرگرم خود ساخت.
روز پنجم: در مورد انتخاب اولویت طرح ها و روش های اجرایی میان کارگزاران و دست اندر کاران سازندگی، اختلاف نظر بوجود آمده و بر اثر بالا گرفتن اختلافات و درگیری ها اجرای طر ح ها معوق ماند.
روز ششم: علیرغم سرعت چشمگیر و موفقیت های قابل توجه مقطعی، وجود نقایص و اشکالات پیش بینی نشده در برنامه ها و عدم صحت در تشخیص کارشناسان مربوطه موجب بروز نتایج معکوس و مخرب در روند سازندگی گردیده و ضایعات جبران ناپذیری را بوجود آورد.
روز هفتم: با پایان یافتن دوره تصدیگری مقام مسئول و عدم انتخاب مجدد وی، مسولین جدید با ادامه اجرای طرح های گذشته موافقت نکرده و خواستار توقف آنها شدند... .
فرض فوق بهترین و مثبت اندیشانه ترین احتمال ممکن را برای ارائه یک نظام بشری پیش بینی می نمود، واقعیت این است که چنین نظام هایی حتی اگر از روی حسن نیت نیز ایجاد شده باشند هرگز نمی توانند تحقق بخش آرمان های بی پایان ما باشند زیرا که موانع و اختلالات بسیاری در مسیرشان وجود داشته و از ضمانت اجرایی لازم برخوردار نمی باشند.
و این همان حقیقتی است که ما باید به درک آن رسیده و با همه وجود آن را لمس نماییم و بفهمیم و ایمان بیاوریم که کار جهان جز به مصلح راستینی که خداوند تعیین نموده، راست نمی گردد و جز به سر انگشت معجزه گر موعود جهان گره از کار بشر باز نمی شود، زیرا که اگر کار اصلاح جهان را بدو سپرده اند زان پیش ابر و باد و مه خورشید و فلک را فرمانبردارش ساخته و به امداد های بی شمار الهی یاریش داده اند و موانع و عوامل باز دارنده را از پیش پا برداشته و راهش را هموار کرده اند.
از نخستین روز تاریخ، بشر باید به سراغ چنین مصلحی می رفت لیکن همیشه ی ایام،مغلطه ای شگرف وی را از آنچه می بایست باز داشت و آن اینکه:
اگر خواستیم و انجام نشد چه؟
اگر دعا کردیم و اجابت نشد چه؟
اگر مهدی(عج) قائم آل محمد(ص) نیامد چه؟
و ...
بی شک، این پندار جز وسوسه ای شیطانی نیست تا در اجابت دعا و تحقق ظهور تردید نموده و از آن دل سرد بمانیم.
این گونه، سال هاست که خود را گول زده و فریب داده ایم و از انجام وظیفه قطعی الهی بازمانده ایم.
حال آنکه خداوند، همان که مهدی (عج) را آفریده و طول عمر بخشیده و به عنوان ذخیره الهی برای روز موعود محفوظش داشته، خود صریح و روشن و مؤکد فرمان داده ظهورش را از من تمنا کنید تا آن امر او را در یک روز اصلاح نمایم.
و ما پیوسته سفارش شده ایم که:
« توقع امر صاحبک لیلک و نهارک»
در هر ثانیه از شب و روز توقع ظهور داشته و منتظر آن باش.
و بنی اسرائیل را برایمان شاهد آورده و درسمان داده اند که چون آنان که باعجز و لابه ظهور موسی (ع) را از خداوند گرفتند شما نیز به درگاه پروردگار رفته و فرج منجی خود را تمنا نمایید.
به راستی چه چیز موجب می شود نیکبختی ای که کلیدش را به مولایمان سپرده اند از دیگران طلب کنیم؟
چگونه سعادتی در دسترس و فرجی تضمین شده را که سرمایه آن نا امید ماندن از اغیار و دعای خالصانه به درگاه خداوندست، چنین دور می شمریم و لب به استغاثه نمی گشاییم:
اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا برحمتک یا الرحم الراحمین.
برگرفته از سایت www.kindfather.ir