تو یه وبلاگ خیلی باحال که یک دوست عزیز معرفی کرده بود به یه مطلب جالبی برخورد کردم:
"یکی از دوستام، لطف کردن منو به یه مسابقه دعوت کردن...روال مسابقه هم اینطوره که هرکی خودش رو توی 5 شماره باید تعریف کنه... شما هم اگه میتونید اینکارو بکنید بازیه جالبیه ..."
بعد هم ایشون در چند شماره خودشونو معرفی کردن در یکی از شماره های این خود معرفی، اینجور اومده بود:
«ـ یه خصلت خیلی بد یا خیلی خوب هم که دارم اینه که کافیه یه نفر از یه مشکلی پیش من حرف بزنه...دیگه خواب و خوراک ندارم تا بتونم مشکلشون رو حل کنم...یه مثال زنده اش همین هفته گذشته بود که شاید میانگین شبی 1 ساعت هم نخوابیدم برای اینکه 3 نفر مختلف سه تا مشکل تقریبا بزرگ داشتند... و... به من چه؟ دقیقا یکی نیست همینو بگه...همون حسی که گفتم نسبت به آب دارم نسبت به این قضیه هم دارم یعنی تا نتونم مشکلشون رو حل کنم آروم نمی گیرم مگر اینکه واقعا هیچ کمکی از دستم بر نیاد...اونوقت زمین و زمان رو بسیج می کنم تا یه نفر رو پیدا کنم که اون بتونه کمک کنه....البته دارم سعی می کنم این عادت رو ترک کنم چون در مواردی خیلی مورد سوء استفاده قرار گرفته ولی هنوز خیلی موفق نبودم.»
بعد از این عبارات یه پیشنهاد به ذهنم زد تا به این همکار وبلاگ نویسمون بگم :
اصلا هم سعی نکن که این عادت خوبتو ترک کنی
من هم یه آقای مهربون میشناسم که مشکل همه ی عالم براش دغدغه ی تموم عمرش بوده و هست، و همیشه هم تا اونجایی که تونسته مشکلات رو حل کنه دریغ نکرده...
اما خودش یک مشکل سختی داره که تا حالا هیچ کس نتونسته بهش کمک کنه. گفتم شاید تو اگه مشکلش رو بدونی برات دغدغه بشه تا با کمک هر کی میتونی حلش کنی! اون آقا با تموم خوبیهاش، هزاروشصت و نه ساله که منتظر یک اجازه است که ازسوی خدا به او داده بشه .
اچازه داده بشه تا ایشون بیاد و تموم مشکلات ما رو حل کنه ...
بیاد و اون گمشده ی همه ی انسانها رو ـ که عدالته ـ بهشون هدیه کنه؛
من مطمئنم اگه شما با تمومی دوستانتون و من با همه ی دوستانم مشکل این آقامون دغدغه و همّ و غمّمون بشه که براش دعا کنیم تا خدا در ظهور ایشون تعجیل کنه اونوقت میتونی با خیال راحت این عادتتو ترک کنی البته اگه بتونی؟