در آستانه میلاد امام جوادعلیه السلام پنج سفارش گهربار ایشان در برابر چشمانمان قرار گیرد:
تو را به پنج چیز سفارش می کنم
اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن
اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن
اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو
اگر مدحت کنند شاد مشو
و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن.
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167)
چند روزی میهمان آفتاب هشتم بودم
داستانی از آن بزرگوار شاید سوغات خوبی برای تان باشد
در خدمت امام رضاعلیه السلام نشسته بود و مشغول گفتگو با حضرت بود که جمعی از اهل بصره برای ورود و دیدار ایشان اذن خواستند. امام به یونس دستور دادند که به پستوی خانه برود و تا به او اجازه نداده اند بیرون نیاید.
دقایقی از حضور میهمانان گذشت و صحبت به یونس و فعالیت های او رسید. هر کدام تا توانستند از یونس بدگویی و گلایه کردند که او بر ضد شما فعالیت دارد و افکارش انحرافی است و ... . در پاسخ آن ها امام تنها سر به زیر انداختند و سکوت نمودند...
یونس، همه را می شنید اما اجازه نداشت تا بیرون بیاید. زانوانش را در بغل گرفت ؛ قطرات اشک بر صورتش نشست. چه باید می کرد؟؟؟
مدتی گذشت و میهمانان مرخص شدند.
امام یونس را صدا زدند تا بیرون بیاید. یونس با چشمانی قرمز و صورتی اشک آلود وارد شد. بغض گلویش را گرفته بود...
امام نگاه پر رأفتشان را بر چهرهی غمزدهی یونس دوختند. نگاهی که انگار آب بود بر دل آتش زده اش... و در همان حال فرمودند: سبب گریه ات چیست؟
سؤال امام یونس را به هق هق انداخت. آقا دیدید چه ها پشت سرم گفتند و مرا بی جهت متهم ساختند؟ من ... من هر چه کرده ام به نیت دفاع از حریم شما بوده است
امام فرمودند: یونس! اگر در یک دست مقداری گِل باشد و در دست دیگر مرواریدی سپید و همه بگویند آن قطعه گِل مروارید است آیا تو سخنشان را می پذیری؟
یونس گفت: نه آقا. من به چشم خود مروارید را می بینم. چگونه چنین حرفی را باور کنم؟!
فرمودند: یونس! تو را چه باک که همه ی عالم مذمتت کنند و بدگویی ات را نمایند هنگامی که ولیّ خدا از تو خرسند و راضی ست؟؟؟ لبخند رضایت امام برای تو کافی ست...
بحار الانوار ج2، ص 66، باب 13
نمیشود آدم توی این دنیایِ غریبِ وانفسا زندگی کند و توی سالهای زندگیاش(بخصوص این سالهای اخیر) هیچ اتفاق ناخوشایندی نیافتد، هیچ روزهای سختی را نبیند. اصلاً نفس گذرانِ زندگی دنیا، گاهی تحمّلنکردنی میشود.
برای این روزهای سخت، نسخهی قرآن «صبر» است.
تعبیر لطیف استعینوا بالصّبر را همهمان خواندهایم. انگار قرآن برای صبر یک موجودیّت و اصالتی قائل شده است وقتی میگوید «از صبر کمک بخواهید».
امّا برای قرآن، هر صبری صبر نیست. اینکه از سرِ ناچاری توی روزهای سختِ زندگی صبر کنی، یا برای مظلومنمایی، یا حتّی برای جلب توجه دیگران یا نمیدانم به هزار قصد و غرض دیگر، توی آیهها خریدار ندارد.
صبر باید زیبا باشد. یعقوب که برای همهی ما اسوهی صبر است، صبرش زیبا بوده. (یوسف/18/83). خدا وقتی حتّی به محمّدشصلی الله علیه و آله هم توصیه به صبر میکند میگوید؛ فاصبِر صبراً جمیلاً. (معارج/5). آن صبر زیبایی که خریدار دارد، صبر برای «ابتغاء وجهِ رب» است1؛ یعنی صبر برای رضایِ خدا. برای دیدنِ لبخندِ خدا. صبر برای خاطرِ خودِ خدا؛ وَ لربّک فاصبر. (مدثر/7)
.
از اولش میخواستم این را بگویم که گاهی توی این روزهای بیطاقتِ ناشکیب دوران غیبت، که حتّی گذرِ لحظهها هم برای آدم سخت میشود باید یک نفس عمیق کشید و برای رضای خدا و کسب لبخند رضایت ولیّ خدا ـ امام زمانارواحنافداه ـ به همهی ناخوشیها و ناملایمیها لبخند پاشید و گفت: باشد! فقط به خاطرِ خدا و امام زمانم.
وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِم (رعد/22)
برگرفته از وب نوشته های استاد مریم روستا « برای خاطر آیه ها» با کمی تصرف
حقی که از فاطمه ، همسرش ، فرزندانش و شیعیانش تضییع شد را جز مهدی موعود چه کسی می تواند باز پس گیرد؟!
وقتی بینوایی بر در خانه اش آمد بی معطلی گردن بندش را به او تقدیم کرد!
تمامی کارهای خانه اش را به تساوی، با کنیزش تقسیم می نمود!
دختر بالاترین مقام حکومت باشی و ساده و بی غل و غش در کنار دستاس، گندم آسیاب کنی و هیچ زبان به اعتراض نگشایی!
برای بالا بردن فهم زنان شهرش بی هیچ منتی سوالات متعدد و بی شمارشان را پاسخ می داد و دیرفهمی شان را به رخشان نمی کشید
در دعای نمازش برای همسایه اش ـ همانی که سلام شوهرش را هم نمی دهد ـ دعا و طلب خیر می کرد!
این روزها زنان شهرمان بینایان را به حساب نمی آورند اما او در برابر نابینایان هم حجاب داشت!
با وجود سن کمش اما آن چنان برای پدرش بود که او را مادر پدر نامید.
...
و این زن گوهر درخشان تاریخ انسانیت ، آیا کسی جز فاطمهسلام الله علیها می تواند باشد؟!!
(1) سال مسیحیها که نو میشود یعنی یک سال دیگر هم گذشت از اتفاق مهمشان؛ عیسی مسیح(علیه السلام)، بعد از سالها انتظار بنیاسرائیل برای تولد منجی، به دنیا آمد؛ رحمتِ وعده داده شدهی خداوند. سالِ ما که نو میشود، یعنی یکسال دیگر هم گذشت از یک اتفاق مهم؛ اتفاق مهم ما نه تولد پیامبرمان، نه حتی مبعوث شدنش به رسالت و آغاز نزول وحی بعد از ششصد سالِ تاریک، نه آغاز دعوت علنیاش، فکرش را بکن، اتفاق مهم ما که حالا هزار و سیصد و نود و یکمین سالگرد خورشیدی اش را جشن میگیریم، هجرت پیامبرمان باشد از شهری به شهری نه فقط برای تبلیغ و موعظه و گسترش دین، برای تشکیل یک حکومت؛ تحقق خلافت وعده داده شدهی صالحان بر زمین؛ لیستخلفنّهم فی الارض. یعنی امسال هزار و سیصد و نود و یک سال از تشکیل حکومت اسلامی مدینه گذشت. از سالی که آرزوی دیرین همهی انبیاء و اولیاء برای برقراری حاکمیت و تشریع خدا بر امور بشر ـ اگرچه ناقص و موقت ـ محقق شد.
(2) حالا حق داریم سالمان که نو میشود دلمان تنگِ شما بشود؟
یعنی هی یادمان بیاید هزار و سیصد و نود و یک سال گذشت از نسخهای که کامل و جامعش را قرار است شما برای بشریت بپیچید. که ما هم توی این سی و دو سال، توی همه این فرازها و نشیبها هی خودمان را به این در و آن در زدهایم و دلمان به این خوش بوده و هست که داریم مقدماتش را فراهم میکنیم. نسخهی آزمایشیاش را اجرا میکنیم. برای روزی که نو بشود، که شما بیایید. که خلافت صالحان محقق بشود، که خوف مان به امن بدل بشود، که اتفاق مهممان بیفتد و مبدأ تاریخ مان بشود آغاز حکومت جهانی شما. شاید همین امسال...شاید...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً.
برگرفته از وبلاگ «برای خاطر آیه ها»
مولای من!
و ای کاش هفت سین امسالمان با سلام بر شما تکمیل گردد.
که تمامی طراوت بهار از نام و یاد شماست
اَلسَّلامُ عَلَی رَبِیعِ الاَنام وَ نَضرَةِ الاَیَّام
مولای من!
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند!
سالها -هجری و شمسی - همه بی خورشیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیائی همه ثانیه ها ، ساعت ها
از همین روز ، همین لحظه ، همین دم ، عیدند!
هر روزی برای ما یک حس و حال متفاوتی داره
امروز هم برای من یک حس و حال خیلی متفاوتی وجود داره
یک حس که وقتی تا الانشو نگاه می کنم از طولانی بودنش حالم گرفته میشه ...
و وقتی به آینده ش فکر میکنم امید تو دلم موج می زنه ...
اما به همون حس امیدی که امروز به من انرژی میده و منو سرحال میاره به شما می گم:
فرداهایی که قراره یک مرد دلسوز برامون بسازه خیلی خیلی خیلی بهتر از اونیه که الان درش هستیم...
فردایی که قرار نیست هیچ کس بدون دلیل به کسی زور بگه و تهمت بزنه
فردایی که کسی جرأت نداره حق کسی رو بخوره
فردایی که وقتی از خواب بیدار میشی دروغ دورو بَرِتو پر نکرده
فردایی که یک عده قدرتمند از قدرتهاشون سوء استفاده نمی کنند تا هر بلایی که دلشون بخواد سر آدمای تحت قدرتشون بیارن
فردایی که همه واقعا کنار دستی هاشون رو از ته دل دوست دارن و دیگه کسی فقط به فکر خودشو منافع خودش نیست...
فردایی که ...
فردایی که ...
خدایا من دیگه درمونده ام که چه کار کنم تا به اون روز قشنگ آرزوهام برسم ؟؟!
ای خدای مهربون خودت برامون کاری کن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نهم ربیع روزیه که همون حس قشنگ و پر از امید رو تو درونم زنده میکنه
روزی که آغاز سرپرستی پدر مهربونم امام زمان ارواحنافداه است.
شیعیان ما (از دوری امام خود) همواره در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم ظهور کند؛ همان کسى که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت آمدنش را داده است. (او) زمین را از عدل و داد پر مىکند؛ همان گونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.
پس (بار دیگر) اى شیخ وای بزرگ! صبر و استقامت پیشه کن و شیعیان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. [چرا که] «به راستى زمین از برای خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مىدهد و عاقبت از آن پرهیزکاران است. (1)
بخشی از نامهی امام حسن عسکری(علیه السلام) به "على بن بابویه قمی" (2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ "...إن الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین" (سوره اعراف، آیه 128)
2ـ على بن الحسین بن بابویه قمى پدر بزرگوار شیخ صدوق است. در کتاب روضات الجنات در وصف او آمده است: "على از فقهاى بزرگ، اصحاب جلیل القدر، پاکزادگان راه یافته، پویندگان راه خاندان نبوت و عصمت(علیهم السلام)، پشتیبان دین در برابر حملات ملحدان و از ارکان و اساطین شیعه به شمار مىرفت ..."