دارد چه بلایی سرمان می آید
کی قسمت خوب داستان می آید
قرآن خدا سوخته امادارد
بوی دل صاحب الزمانارواحنافداه می آید
امسال هم روز قدس را پشت سر گذاشتیم
خدا را شکر هیج خبری هم از نه گوهای سال قبل نبود!
گوینده تلویزیونی می گفت این سی و دومین راهپیمایی روز قدس است که باشکوه تر از سالهای قبل هم برگزار می شود.
باخودم گفتم این راهپیمایی ها چقدر به مردم قدس و فلسطین کمک می کند؟!
واقعا چقدر از بدبختیها و فلاکتهای آنها کاسته شده؟!
ما هر سال روز قدس فقط راهپیمایی میکنیم و شعار میدهیم!
خودمان هم میدانیم که تاثیر چندانی در حال و روز مردم مظلوم فلسطین نداره
کاش امسال در روز قدس برای ظهور امام زمان ارواحنافداه به عنوان منجی عالم بشریت به ویژه مردم مظلوم فلسطین، راهپیمایی می کردیم؟!
کاش شعارهای ما در این روز، دعا برای تعجیل در ظهور امام زمانمان عجل الله تعالی فرجه بود!
شاید هنوز باور نداریم که هیچکس نمیتواند به مردم فلاکت زده دنیا جر امام زمان علیه السلام کمک کند!
نمیدونم شما با دعاها چه حال و روزی دارید؟!
بر ای من که بعضی از دعاها با زمزمه و زیر لب ، بیشتر حالم را منقلب می کنه.
یکی از همین دعاها، دعای ابوحمزه ثمالیه
عبارات و مضامین این دعا اونقدر عمیق و پرمعناست که فقط با زمرمه و تأمل بیشتر در واژه هاست که میشه درک و احساسشون کرد.
«حُجَّتِی یَا اللَّهُ فِی جُرْأَتِی عَلَى مَسْأَلَتِکَ مَعَ إِتْیَانِی مَا تَکْرَهُ جُودُکَ وَ کَرَمُکَ
حجت من بر جرأت درخواست حاجت از تو با آنکه کردارم همه ناپسند بوده همانا بخاطر کرم و بخشش توست
وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی مَعَ قِلَّةِ حَیَائِی رَأْفَتُکَ وَ رَحْمَتُک
و پناه آوردنم در حال سختى به درگاه تو با بىحیایى و بىباکیم به موجب رأفت و مهربانى توست.»
همیشه این عبارت مرا به این فکر فرو میبره که واقعا من سراپا تقصیر که اعمال و رفتار و غفلتهاش، موجبات غیبت امام زمانشو بوجود آورده، چگونه درخواست حاجت بزرگی به مانند ظهور مولاشو داره؟!!
این جرأت به درخواست، در من ِ لبریز ِ از گناه نیست، مگر به فراوانی و بی حد و اندازه بودن کرم و بخشش خدای منان.
پس خدایا به همون لطف بی کرانت، نعمت بی پایان حجتت را به ما ارزانی دار، بی نگاه به بی حیایی و بی لیاقتی درخواست کننده اش...
خیلی وقتها، خیلی از الفاط بار معنایی خودشون رو برای ما از دست دادن
نمیدونم از مواجهه ی زیاد با این واژه هاست یا از غفلتهاییه که سالهاست دچارشیم
حلاصه هرچی که هست این واژه ها و الفاظ رنگ معناشون در ما هیچ حس و حالی رو رنگ آمیزی نمی کنند.
واژه ماه مبارک رمضان از همون الفاظیه که بار معناییش برای ما از دست رفته
وجدانا این ماه خیلی با برکت و پرفصیلته!
از همین فرصتهای نابی که در هیچ زمانی و هیچ ماهی بدست نمیاد که درش انسان فرصت پیدا کنه حداقل یک ختم قرآن کنه و ...
و یا مثل خود من بعد از گذشت یک و ماه و نیم دوباره بتونم وبلاگمو دوباره بروز کنم.
از خدا می خوام نسیم این فرصتهای نابشو در زندگیم بیشتر بوزونه تا بتونم باز هم در این حس و حال بمونمو بنویسم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با اینکه این دعا شخصیه اما میشه خواهش کنم بفرمایید آمین.
فکر کن یک صبحی لیوان چایی به دست بنشینی روی صندلی همیشگیت، پایت را گیر بدهی به لبهی جلو، دکمهی کامپیوتر را بزنی و مثل همیشه منتظر موجی از رنگ و تصویر و خبر بمانی. منتظر قتلها، دروغها، رسواییها، کلیک، یک هورت چای، اینترت و ناگهان روی صفحهات، فقط نوشته شود: «ای فرزند آدم»
فکر کن ایمیلت را باز کنی و کسی پیام گذاشته باشد:«پس به کجا می روید؟» 1
می چسبد؟ نه؟
کی گفته آدم وسط عصر «دگمهها و صفحهها» دلش تنگ پیامبری نمیشود؟ دلتنگ یکی که ماموریت داشته باشد دل بسوزاند. یکی که رسالتش این باشد که زنجیر و قلادههای مرا باز کند.2
ادامه مطلب...
ای سینه مجروح ما مجروح طول غیبتت
در بعثت جدت همه چشم انتظار بعثتت
خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت
بت های عالم بشکند با دست عزم و همتت
دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی
افتاده نخ چادر او دست نسیمی
تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم
با دست خودش داده اناری به یتیمی
حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را
بخشیده به همسایه، چه قران کریمی
در خانهء زهرا همه معراج نشینند
آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی
ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم
می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
آتش مزن آتش در و دیوار دلش را
جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی
.......
حالا نکند پنجره را وا بگذاریم
پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی
این روزها از مدینه بوی عود می آید
همه مبهوت
اما سرمست از بوی دل انگیزی اند که سراسر شهر را فراگرفته
غافل از آنکه این عطر روح فزا
دری مقدس را سوزانده
و پهلویی از مادری بشکسته
و ...
خانه ای در غم می گرید
مردمانی غافل می خندند
...
خدایا بس است
خدایا کی این مردم خفته در بی وفایی و بی معرفتی بیدار می شوند!
یا صاحب الزمان !
حال و روز این ایام من برعکس حال و روز فصل بهار زیاد ساز نیست؛
شاید توصیف حال من این دو بیتی باشه :
سالی که بی ظهور تو تحویل می شود
خود جشن ماتمی است که تجلیل می شود
امسال هم به سفره ی خود کم گذاشتیم
سینی که با سلام تو تکمیل می شود
و هنوز نوای دلنواز شما در گوشهای تاریخ پیچیده است :
لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ اَیّامِ حَیاتِی
و چه گوییم که ما ایامش را درک کردیم و ...