کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت
اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت
به کوچه های عبورت چقدر آب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت
هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت
چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر آهت
چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت
چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت
شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت
تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت
دعاترین دعاها همین دعای نگار است
امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت
استاد معززی می گفت : در بازخوانی سرگذشت تاریخی حضرت موسی، این همانی های بسیار زیبایی با تاریخ پر تلاطم اسلام و مسلمانان به چشم می خورد. از رنجها و مرارتهای قوم دربند و تضعیف شده ی بنی اسراییل قبل از تولد حضرت موسی، تا سرگذشت گوساله پرستی این قوم، همه و همه درس آموز و حتا دارای شباهتهای تاریخی است.
یکی از نکات قابل اشاره از سرگذشت عبرت آموز این قوم در مواجهه با دستور حضرت موسی علیه السلام برای مقابله با دشمنان و آغاز جنگی سخت است. که پس از دیدار و ایمان به آن همه الطاف و آیات الهی خطاب به پیامبرشان گفتند: فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ ( تو و پروردگارت با آنان به جنگ بپردازید؛ ما نشستگان و شاهدان بر ماجرای شما خواهیم بود)
و سپس استاد با آهی از تاسف فرمود: عزیزان من نکند ما هم به مانند قوم بنی اسراییل بعد از این همه الطاف، محبتها و دستگیریهای امام زمانمان، در دفاع از حریم مقدس مهدوی در برابر دشمنانشان، خطاب به ایشان بگوییم ( فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ )...
آشنایی می گفت نگاه شما به مقوله ی امام زمان علیه السلام تک بعدی و تک محوری است از اسلام فقط و فقط به امام زمان بسنده کرده اید و کاری با دین و دیانت و دیگر امامان ندارید! می گفت : حتا جامعه ی امروزی ما دیگر تاب شنیدن و وعده و وعید دادن برای انتظار آمدن مردی از تبار رسول الله که زمین را پر از عدل و داد می کند آنچنانی که پر از ظلم و ستم شده باشد را ندارد! می گفت در وبلاگ شما هم تکرار همین سخنان است و بس. و برای امروزه ی پر التهاب ما سخنی برای گفتن ندارد!...
به او گفتم: ابتدا باید ...
بگذریم من چه جوابی به او دادم.
به نظر شما چه جوابی باید گفت؟؟!
یکی از اموری که در روایات بر آن تأکید شده، تلاش برای جلب خشنودی امام زمان(علیه السلام) و دوری از خشم و ناخرسندی آن حضرت است. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چگونه میتوان خشنودی آن امام را به دست آورد.
برای روشنتر شدن بحث، خوب است که نگاهی داشته باشیم به یکی از این یادگاریهای گرانقدر امام عصرارواحنافداه؛ یعنی دعای معروفی که با جملة «اللّهم ارزقنا توفیق الطّاعة...» شروع میشود و در اوایل «مفاتیح الجنان» نیز آمده است. ادامه مطلب...
خداوندا ولی و امام خود را برای دوستانت قلبی مهربان و نرم عطا فرما
و دست قدرت او را بر دشمنانت گشوده گردان
و رافت و رحمت و عطوفت و محبتش را نصیب ما گردان
و ما را از نیوشندگان و فرمانبرداران امر او قرار ده
و چنان کن که در راه رضای او سعی کنیم، و یاریش نماییم،
و مدافع او در برابر دشمنانش باشیم
باشد که این، سبب تقرب ما به تو و رسول تو (صلی الله علیه و آله ) گردد.
برگرفته از دعای روز عرفه صحیفه سجادیه
حال و روز مجنون و عاشق اینه که با هر کسی بنشینه و بلند بشه از حال لیلی و معشوق میگه.
کاری هم نداره که مخاطبش بقاله یا دکتر، رییسه یا کارمند، راننده ی وزیره یا راننده ی تاکسی ...
حرف از هر چی باشه، او میزنه به صحرای هجران و بی قراری دوری از یار.
از هر دری سخنی بگی، او با ربط و بی ربط در رو به یار خودش باز می کنه ...
اوضاع و احوال مجنون و دلداده ی لیلی کجا؟
عشق بی مایه و رنگ و لعاب ما کجا؟
می گیم:
مهدی جان دوستت داریم
آقاجان چشم به راه شماییم ...
اما توی حدیث نفسهای خلوت دلمون هم حرفی از او نیست. چه رسد به حرفها و گپهای روزانمون!
کاش عطش قرنها انتظار
به مانند عطشان این ماه
در چشم برهم زدنی
با رسیدن به عید وصال امام عصرمان پایان می یافت.
منش بزرگوارانه از ائمه معصومین علیهم السلام تنها در بخشش های کریمانه و نوازشهای دلسوزانه ی یتیمان منحصر نمی گردد. رفتار و منش بزرگوارانه ی ائمه بویژه امیرالمونین علی علیه السلام در مواجهه با مخالفان و منتقدان جای بسی تامل و دقت دارد.
در تاریخ نقل است که پس از بیعت عموم مردم مدینه با آن حضرت، عمّار یاسر به خدمت ایشان آمد و عرض کرد: « اى امیرالمؤمنین! همه اقشار گوناگون مدینه به خدمت شما آمدند و بیعت کردند. تنها برخى از افراد مشهور هنوز بیعت نکرده اند. اگر امیرالمؤمنین مصلحت بداند، ایشان را فراخواند تا هماهنگ با مهاجر و انصار، بیعت کنند. » امیرالمؤمنین، على (علیه السلام) فرمودند: « اى عمّار! کسى که به ما رغبت ندارد، ما را نیز به او حاجتى نیست؛ (پس دیگر) دیدار او چه لزومی دارد؟ » در این هنگام، مالک اَشتر نخعى گفت: ادامه مطلب...
در نیمه ی راه رمضان وقتی به نام زیبایش می رسی فقط از کریمانه بودنش حرف ها میشنوی، واژه ها را به دیدار نمایان می یابی! حال آنکه این جفای تاریخ است که در غفلت عظیم باورها، از اوصاف بی بدیل و بی نظیرِ علم و حلم و شجاعت و زکاوت و در نهایت سخاوت او ، چشم پوشانده،
صفحات پنهان تاریخ را برای شناخت دوباره ی او از جنسی متفاوت، باز بخوانید و بنگارید.
... اندکی مکث کنید، صدایی می شنوید که با لحن کودکانه برای مادر آیات تازه فرود آمده ی وحی را باز می خواند.
... چند برگ بعد بر جای پدر قضاوتی حکیمانه از او خواهی دید.
... به دیدگانت شک مکن، آری! اوست که اینچنین شجاعانه شتر نیرنگ و کینه را بر زیر نیزه می کشد. چون او فرزند حیدر کرار است.
... در صفحات بعد برایت دیگر شگفتی ندارد که در برابرِ خصم، با ظرافت در استناد به آیات او را قد برافراشته ببینی، و ظالم را بهت زده و در هم کوبیده. زیرا او پسر زهرای اطهر است.
... حال دستهای کریمانه ی اوست که به مانند جدّ و پدر بزرگوارش حتا دشنام دهندگانش را نیز مورد عنایت و نوازش قرار می دهد.
... و اینک تاریخِ درخشانِ زندگیِ مظلومانه ی امام حسن مجتباست، لبریز از اوصافی که در تعریف و تمجید دوستادارنش نیز دچار مظلومیت گردیده.
امام مجتبا (سلام الله علیه)
مظلوم زیست
مظلوم شهید گشت
و مظلومتر از آن، به توصیف در آمد.